مورد گاربو
پیشنوشت: آگاهم که درج نوشتههای تخصصی – به ویژه در خصوص مقولهی پیچیدهای مثل زیباییشناسی سینما – خیلی مناسب حال و هوای وبلاگ نیست. اما خب گاهی آدمی برای خودش مینویسد. همین. این مطلب خلاصهی است از آخرین فصل و آخرین سطور کتاب تئوری فیلم نوشتهی نظریهپرداز نامدار سینما، بلا بالاش، تحت عنوان " قهرمانان، زیبایی، ستارگان و مورد گاربو" که به شکلی زیبا زیبایی چهرهی ملکهی بیچون و چرای سینما، گرتا گاربو را توصیف میکند. به قول بالاش: «ما باید یاد بگیریم که زیبایی را بخوانیم.» و از این منظر این نوشته براستی زیباست.
قهرمانان، سرمشق، الگو و نمونه، از حماسهسراییِ باستان تا فیلمِ مدرن، جزء لاینفک در هنرِ همهی نژادها و اقوام بوده است. این تجلیِ انتخابِ طبیعیِ بهترینهاست، تظاهرِ کشش غریزی به سوی اصلح است، اصلِ مسلمِ زیستشناسی است و نه زیباییشناسی... تجسم جسمانیِ قهرمانِ مرد یا زن، آن زیباییِ بیقیاسی است که افکار و آمال کسانی را که تحسینش میکنند به عینه میرساند. ما باید یاد بگیریم که زیبایی را بخوانیم، همانطور که خواندنِ حالت چهره را آموختیم. چرا که تحلیل علمی آنچه ما اکنون جاذبهی جنسی مینامیم، دانش ما را در زمینهی روانشناسی اجتماعی تا حد بسیار زیادی غنی کرده است. اعصار و طبقاتی که حماسهها و آرمانهایی از زیبایی نداشتهاند، همگی اعصار و طبقات منحطی بودهاند... منظور ما از زیبایی آن زیباییهای عمیق روحی و معنوی نیستند... منظور از زیبایی، زیبایی طبیعی جسمانی است که در هنر فیلم نقش مهمی را ایفا میکند.
تا کنون گاربو محبوبترین ستارهی عالم بوده است... این گاربو، که قلوب جهانیان را تسخیر کرده است، بازیگر بدی نیست، اما محبوبیتاش به خاطر زیباییاش هست... زیبایی گاربو فقط هارمونی خطوط نیست، زیباییاش صرفن آرایشی و تزیینی نیست؛ زیباییاش حاوی سیمایی است که حالت ذهنی خاصی در آن انعکاس یافته است. مثل چهرهی هر هنرپیشهی دیگری چهرهی گاربو نیز در طول یک صحنه تغییر میکند؛ او نیز میخندد، غمگین، شگفتزده، و عصابی میشود... اما پشت همهی این حالاتِ چهرهی گوناگون، ما همیشه میتوانیم آن چهرهی تغییرناپذیر گاربو را ببینیم، آن حالت ثابت و تغییرناپذیری که جهان را تسخیر کرده است. حالت چهرهی او زیبایی صرف نیست، بلکه زیبایی یگانهی خاصی است، زیباییای که چیز خاصی را میگوید... گرتا گاربو غمگین است، نه فقط در موقعیتی خاص و به دلیلی خاص؛ بلکه زیبایی او زیبایی رنج است. او از زندگی و همهی دنیای پیرامونش رنج میبرد و اندوه و غمگینیاش از نوع خاصی است... در این زیباییِ اندوه، نجابتی درونی، یک سادگی مقدس، پژمردن گلی لطیف از تماسی خشن دیده میشود؛ حتا هنگامیکه در نقشِ زنِ هرزهی دربدری ظاهر شده است، حتا در آن نقش نیز، نگاه پرمعنایش از دوردستها میآید و به بیانتها مینگرد...
اما چرا باید این نوعِ عجیبِ زیبایی میلیونها نفر را عمیقتر از ظاهر شوخ و شنگ و بگو بخندِ یک دخترک ملوس تحت تاثیر قرار دهد؟ معنی زیبایی گاربو چیست؟ ما زیبایی گاربو را زیباتر و اصیلتر احساس میکنیم و میبینیم، دقیقن به این خاطر که مُهر اندوه و تنهایی بر خود دارد... هرکس، حتا کسی که زیاد حساس نیست، میداند که تماسِ زیبایی با دنیای کثیف و پر از ترس و نفرت، اندوه و رنج به بار مینشاند. این نوعِ عجیبِ زیبایی نشانهی انسانی شریفتر، روحی پاکتر و نجیبتر از چهرهای خندان و بشاش است. زیبایی گاربو زیباییِ اعتراض به دنیای کنونی است. میلیونها نفر در چهرهی او اعتراض علیه این جهان را میبینند، میلیونها نفری که شاید هنوز حتا از اعتراضی که به رنج کشیدن خود دارند آگاه نشدهاند. اما آنان هم گاربو را تحسین میکنند و زیبایاش را زیباترینِ همهی زیباییها مییابند.
بلا بالاش – کتاب تئوری فیلم – ترجمهی کامران ناظر عمو
" ما زیبایی گاربو را زیباتر و اصیلتر احساس میکنیم و میبینیم، دقیقن به این خاطر که مُهر اندوه و تنهایی بر خود دارد... " آره همینه. چه زیبایی تاثیرگذاری... در وصف زیبایی اکثر پست هایی که میخوندم به نظرم خوب توصیفش میکردن. جدا این زیبایی مثل خیلی کلمه های دیگه چقدر میشه متفاوت معنا کرد!
ینی تا الان هرچی پست میزاشتی فک میکردی تخصصی نیست. بعضی پستات که اصلن به آی کیو خیلیا از جمله خودم قد نمیده.
دست بر قضا این پست علیرغم تخصصی بودنش ( از دید خودت ) ملموستر و قابل فهم بود. بنظرم زیبایی مخصوصن ظاهریش نسبیه و سلیقه ای. این خانوم خیلی زیباست. نگاهش عمق داره.