یک شیوه نوین فیلمنامه نویسی: متد کوروساوا
- فیلمنامه استخوانبندی فیلم است... نخستین کار یک کارگردان این است که یک فیلمنامهی خوب بنویسد. اما این بدان معنا نیست که فیلمنامه همه چیز است... کارگردان خوب با یک فیلمنامهی خوب میتواند شاهکاری خلق کند، کارگردان میانمایه با همان فیلمنامه فیلمی قابل قبول، نه بیشتر، ارائه میدهد. اما با یک فیلمنامهی بد، حتا کارگردان خوب هم احتمالن قادر نیست فیلمی خوب بسازد.
- برای نوشتن فیلمنامه باید در وهلهی اول به مطالعهی رمانها و نمایشنامههای مشهور پرداخت. باید بررسی کرد و فهمید که چرا آنها آثاری ارزشمند هستند. باید دانست احساسی که هنگام خواندن آن اثر به ما دست میدهد، ناشی از چیست؟ نویسنده باید چه میزان شور و عشق به کارش داشته باشد؟ برای ارائه تصویر شخصیتها و رویدادها به چه میزان دقت و وسواس نیاز است؟ مطالعه باید عمیق و همهجانبه باشد، تا بتوان به همهی این پرسشها پاسخ داد. فیلمهای بزرگ سینما را هم باید دید. فیلمنامههای معتبر و مشهور را هم باید خواند و با تئوریهای سینمایی کارگردانهای بزرگ باید آشنا شد. اگر هدف کارگردان شدن است باید در فیلمنامه نویسی به مهارت و چیرگی دست یافت.
- یادم نیست چه کسی گفته است که خلافیت یعنی حافظه. تجربه شخصی من و مطالعاتم، در حافظهام به یاد میمانند و مبنایی میشوند که بر اساس آن دست به خلاقیت و نوآوری میزنم. خلاقیت از خلا زاییده نمیشود. به همین دلیل از زمانی که جوان بودم، وقتی کتاب میخواندم، دفتر یادداشتی نیز کنار دستم میگذاشتم. واکنشهایم را مینوشتم، همینطور مواردی که به نظرم تکان دهنده بودند را یادداشت میکردم... چندین و چند چمدان حاوی این دفترهای یادداشت دارم و وقتی به نیت نوشتن فیلمنامهای شروع به کار میکنم، منابع مطالعاتیام همین دفترها هستند. آنها در موارد متعددی راهگشای من میشوند. حتا شده است برای نوشتن یک سطر از گفتوگوهای فیلمنامه، ساعتها این دفترچهها را کاویدهام. در نتیجه این را میخواهم توصیه کنم، وقتِ خواندن کتاب، لحظات قبل از خوابیدن نیست.
آکیرا کوروساوا – برگرفته از کتاب چیزی شبیه به شرح احوال – ترجمهی رحیم قاسمیان